بین من و تو فاصله غوقا می کنه
عشقت برای من مثل رویا می کنه
می دونم خوب می دونی دل من خدای درد
توی این دنیای غفلت شدم من مثال برده
توی این دنیای تاریک ندارم بی تو پناهی
بگو این قلب شکسته کرده تو دلت گناهی
اونقدر دوری که چشمام از نبودنت آگاه
چهره ی ناز تو توی شب به روی ماه
شراب و خون
زندپی مرا ببین خون جپر خورم همی
در طلب نگاه خود جان به سرم کنی همی
هستی و دیوانگی ام جام می و شراب من
آه.....
به سر رسیده اند روزنه ی خیال من
سرد و غم انگیز و سیاه و خسته در این کلبه ی دلتگ
منتظر صدای تو شب به سحر سپر کنم